به بیرون می نگرم...
به بیرون می نگرم...
به امید آن روز...که تو خواهی آمد...
به امید سرسبزی درختان...به امید طراوت گلهای گلدان...
و مینشینم کنار پنجره...
و به بیرون می نگرم...
تو خواهی آمد...
چون هنوز من منتظرم...
چون هنوز درختان سبزاند...
چون هنوز گلهای گلدان شادند...
چون من خدایی دارم که به امید آن شب و روز را میگذرانم...
[ جمعه 92/11/11 ] [ 1:5 عصر ] [ هستی حشمتی ]
نظر